یادبود امید
زنان و مردانی که با سرگذشتشان در این صفحه آشنا می شوید امروز شهروندان شهری خاموش اند که امید نام دارد. در این شهر قربانیان جبر و ستم از یاد و خاطره حیاتی دیگر یافته اند.
این جا شهروندان را اصل، نسب، مذهب، قومیت و ملیت های گوناگون است، با کردار و پندارهای گوناگون و گاه متضاد. اما پیوندشان را درامید انسانیت و حقوق طبیعی شان قوام می بخشد. دلیل اشتراکشان در شهروندی این است که هر کدام یک روز به بیداد و نامردمی از حق حیات محروم شده اند. و آن روزکه سرنوشتی به تباهی کشیده می شد، زندگی خانواده ای متلاشی می گردید و دردی توصیف ناپذیر بر آنان تحمیل می شد، این همه را جهان دورادور نظاره می کرد.
بیژن هدایی…
بیژن کودکی باهوش بود و پیش از آنکه به مدرسه برود خواندن آموخت. در جوانی او گرچه با شور و شوق وارد سیاست شد، اما آرامش خود را همواره حفظ کرد.
خدیجه ارفع…
از کودکی و در خانواده برای حفظ استقلالش تلاش کرده بود. بعدها نیز به داشتن استقلال رأی شهرت داشت و در میان دوستانش محبوبیت داشت.
راضی عبیات…
به سن ۱۸سالگی، شاید برای اولین بار و بی تردید برای آخرین بار در اعتراضات خیابانی شرکت کرد.